با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
هدف گرفت و رها کرد تیرش را...سوزش و سنگینی را بر روی قلبم حس کردم... فقط یک قطره اشکی چکید... وعقده دل باز شد...غمهای دلم پرواز کردند یک به یک... تا که رسیدم در میان...جنگلی از گل... چه گلهایی ...همه در یک صدا با هم...برایم شعر میگفتند... یکی آمد به تنهایی...نوازش کرد موهایم... یکی دیگر جلو آمد...صدایم کرد ...دعوت کرد... گفتم...رقصی را دیگر نمیدانم... گفت...رقص شقایق هم نمیدانی... گفتم...دیگر مرد آن شقایقی که مرا میرقصاند... حال باید مرگ شقایق را به سوگ نشست...